یکم درس

قبل عید اتاقمو با محمد عوض کردم اومدم بالا، هی میخواستم بیام بنویسم اما یا حالم بد بود یا با مادرم بحثم شده بود و این چیزا...

ولی اگر اجازه بدن باید بگم الان از اینکه دوتا پنجره و یه سقف بلند دارم خوشحالم، میخوام بگم خواسته های انسانی که در تنگنا باشه چقدر میتونه حقیر باشه، و چقدر تصمیمات و اعمالمون تحت خواسته های کوچولو موچولو و هورمون هامون هستن.

امروز اول ماه رمضون بود و من غسل واجب داشتم اما برای اینکه مامانم نگه چرا هی میری حموم، نرفتم و همینطوری روزه گرفتم.

من برم یه کلمه درس بخونم...

مصدر گم و گور بودن

رو چه حسابی پست قبلی اصلا فکر کردم در مورد اجاره خونه با همچین درآمدی؟ آیا من مغزم عیب داره؟ آیا قوه تعقل ندارم؟

پارسال ( 1400) هم مثل سال 99 گم و گور بودم البته قبلش هم گم و گور بودم اما خیلی حالیم نبود...

امشب نشستم هدفای امسال رو نوشتم، نمیدونم در مورد اختراع میخوام چه گوهی بخورم اصلا نمیدونم در این حد و اندازه هستم یا نه بعد دو سال گم و گور بودن

علی ای حال

گلکسی a 12 تا الان تصمیم هست، 4.200 فعلا 3 دارم تا آخر این ماه نمیدونم چقدر دیگه شاید 500 اضافه بشه به این مبلغ، خلاصه خیلی بخواد طول بکشه حدس میزنم تا اردیبهشت بتونم بگیرم، بعدشم میز میخوام و خیلی خرجای دیگه، مهم تریناش الان گوشی و میزه، البته باید خونه هم بگیرما اما چون اجاره ها ماشالله ست دیگه فعلا کنار گذاشتمش تا درآمدم بیشتر بشه

+: یاد گرفتم که خودمو بازیچه نکنم، خوشم اومد از خودم :)))

++: و مفتخرم که مجددا عدد 55 رو روی ترازو میبینم، البته غذا میخورم میشه 56، اما ایتس اوکی درستش میکنم بار ها و بارها درستش کردم ...